دردونه ی من ایلیادردونه ی من ایلیا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

عشق مامانش، دردونه ی باباش، فندوق کوچک جون

غربالگری سه ماهه ی اول در هفته ی دوازدهم

سلام به روی ماه همه ی عزیزان و سلام به دردونه ی خودم خلی وقته نتونستم بنویسم. چون اصلا نمی تونستم لپ تاپ رو روشن کنم . اصلا نمی تونستم تلویزیون ببینم. تقریبا می تونم بگم نمی تونستم هیچ کاری انجام بدم. روز ها بود که هیچی نمی تونستم بخورم و از روی تخت توی اتاق خواب بیرون نمی اومدم. همسر جان می آمد و برای خودش چیزی درست می کرد و تنهایی می خورد و بعد می خوابید. تقریبا 5 کیلو وزن کم کردم تا این که دکتر گفت چون جفت پایینه باید هرچه سریع تر تهوع و استفراغ هات رو قطع کنیم تا به جفت فشار نیاد. این بود که غذای روزانه ی من شد روزی یک سرم و آمپول و یک نعلبکی شیر. تنگی نفس ها تقریبا بیچارم می کرد. بی خوابی ها...  واقعا نمی تونم بگم چه ر...
8 اسفند 1393
1